کد خبر: ۹۱۵
۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

بیابان قاسم‌آباد در دهه 80 با حضور جانبازان آباد شد

بنیاد که زمین‌ها را بین جانبازان تقسیم کرد، دو تا راه جلوی ما گذاشت، گفت یا خودتان بروید زمین‌ها را تقسیم کنید و سهم همدیگر را بخرید و بسازید، یا اینکه کار ساخت‌وساز را به من واگذار کنید. آن خانه‌های دو طبقه‌ آجرسفال که هنوز تعدادی‌شان باقی مانده همان‌هایی است که بنیاد ساخت و تحویل جانبازان داد. تعدادمان خیلی زیاد نبود و نهایت 2000-1000نفر بیشتر نبودیم. در هرکوچه‌ای به زحمت یکی دو خانه ساخته شده بود و اینجا خلوتِ خلوت بود. پرنده پَر نمی‌زد.

قاسم‌آباد را شهرک‌های سازمان‌ها و ادارات مختلف آباد کردند. ارتشی‌ها حوالی سال‌های 59-58 به اینجا آمدند و شهرک لشکر را ساختند، بعد از آن‌ها نوبت به راه‌آهنی‌ها رسید تا زمین‌هایی را که تحویلشان داده بودند بسازند. در دهه60 نوبت به کارمندان سازمان اتوبوس‌رانی رسید و آن‌ها هم شهرکشان را در خیابان میعادِ امروزی ساختند. زمین‌های خیابان آزاده به آزادگان 8 سال دفاع مقدس داده شد و آموزش و پرورشی‌ها و کارمندان دانشگاه فردوسی هم در حول و حوش دهه70 آمدند و ساکن اینجا شدند؛ اما سال‌های پایانی سال 80، زمین‌های انتهای بولوار اندیشه که اثری از آب و آبادانی در آن به چشم نمی‌خورد سهم ایثارگران و جانبازان شد تا شهرکی به نام جانبازان ساخته شود.

آن‌طور که اهالی روایت می‌کنند و اسنادشان نشان می‌دهد، بنیاد شهید و امور ایثارگران سال87-1386 تصمیم می‌گیرد بعضی از جانبازانی را که خانه‌ ندارند، خانه‌دار کند. از میان همه نقاط پیشنهاد شده به این سازمان، قرعه به نام بولوار اندیشه و زمین‌های انتهایی این بولوار می‌افتد که آن موقع جزو زمین‌های رها شده محسوب می‌شدند و در انتظار تعیین تکلیف. این زمین‌ها جایی است که شهرداری امروز اسمش را گذاشته‌ خیابان آیت‌ا... مشکینی که یک سَرش بولوار دکتر حسابی است و سَر دیگرش بزرگراه آیت ا...هاشمی رفسنجانی. خیابان مشکینی تا سال 91-90 به این شکل و شمایل نبود؛ اهالی می‌گویند یک سیلوی بزرگ روباز گندم، درست همین‌جایی که مجتمع آفتاب ساخته شده، خیابان را به دو قسمت تقسیم کرده و هیچ راهی برای رفت‌وآمد نگذاشته بود.

خبری از موج‌های آبی و برج‌های دراز و کوتاه هم نبود؛ طوری که از انتهای مشکینی، چهارراه حسابی و رفت‌وآمدهایش به راحتی دیده می‌شد. زمین‌های انتهای بولوار اندیشه را بنیاد جانبازان به قطعات 200 متری تقسیم می‌کند و به هر دونفر یک قطعه تحویل می‌دهد تا بسازند. 

غلامعلی فرزان که از اولین ساکنان شهرک جانبازان است، تعریف می‌کند: اینجا یک بیابان خشک و خالی بود. آب و آبادانی فقط تا چهارراه حسابی بود. بنیاد که زمین‌ها را بین جانبازان تقسیم کرد، دو تا راه جلوی ما گذاشت، گفت یا خودتان بروید زمین‌ها را تقسیم کنید و سهم همدیگر را بخرید و بسازید، یا اینکه کار ساخت‌وساز را به من واگذار کنید. آن خانه‌های دو طبقه‌ آجرسفال که هنوز تعدادی‌شان باقی مانده همان‌هایی است که بنیاد ساخت و تحویل جانبازان داد. تعدادمان خیلی زیاد نبود و نهایت 2000-1000نفر بیشتر نبودیم. در هرکوچه‌ای به زحمت یکی دو خانه ساخته شده بود و اینجا خلوتِ خلوت بود. پرنده پَر نمی‌زد. 

زمین‌های انتهای بولوار اندیشه را بنیاد جانبازان به قطعات 200 متری تقسیم می‌کند و به هر دونفر یک قطعه تحویل می‌دهد تا بسازند

روزها می‌شد که در کوچه‌های محله آدم نمی‌دیدیم. از خانه که می‌آمدیم بیرون، اگر کسی در چهارراه حسابی رد می‌شد، بچه‌هایم با خوش‌حالی و تعجب می‌گفتند بابا! بابا! از اونجا آدم داره رد می‌شه!شهرک جانبازان کم‌کم ساخته شد و سروشکل گرفت اما هیچ اداره‌ای به آن‌ها خدمات نمی‌داد، نه آب داشتند، نه برق و نه گاز. فرزان می‌گوید: مردم آمده بودند اینجا زندگی می‌کردند ولی اداره‌ها به ما انشعاب نمی‌دادند. یادم هست خانه خودمان برق نداشت. پیمانکاری که برای بنیاد کار می‌کرد یک سیم از ستون حاشیه خیابان برای خودش کشیده بود و ما هم از همان برای خودمان انشعاب گرفته بودیم. برای آب هم مجبور بودیم تانکر بیاوریم. هرچه می‌رفتیم به اداره آب و برق و گاز درخواست می‌دادیم، جواب درست و حسابی نمی‌دادند. یک روز همه اهالی جمع شدیم و رفتیم در شرکت برق تحصن کردیم و گفتیم که پدر آمرزیده‌ها ما داریم اینجا زندگی می‌کنیم، حداقل بیایید و برایمان برق‌کشی کنید. این کار را با اداره آب و گاز هم کردیم. یادم هست چون گاز نداشتیم، زمستان‌ها همه‌مان جمع می‌شدیم در یک اتاق و آنجا بخاری برقی روشن می‌کردیم. من کلا 300هزارتومان حقوق می‌گرفتم که آن سال نزدیک به 150هزارتومانش را فقط پول برق دادم!

اما چرا خیابانی که جانبازها سنگ بنایش را گذاشتند و آبادش کردند، به نام خودشان نیست؟ فرزان جواب می‌دهد: اول بگذارید بگویم چطور آدرس می‌دادیم بعد بروم سرِ اینکه چرا اسم شهرک عوض شد. این زمین‌ها را چون زمین و مسکن به شهرداری تحویل نداده بود، آن‌ها هم هیچ تابلویی نصب کرده بودند. اینجا کاملا بی‌نام و نشان بود. تانکر آب که از چهارراه حسابی می‌آمد این طرف، سردرگم می‌شد و نمی‌دانست که باید کجا بیاید. ما مثلا می‌گفتیم بیا روبه‌روی اندیشه64. کوچه اول سمت راست و... .اما اینجا اول از همه شهرک جانبازان بود. 

در فیش‌های پرداختی‌ و حتی سندهایی که داریم، همه نوشته شده شهرک جانبازان. زمانی که شروع کردیم به ساخت‌وساز، آن‌هایی که سمت راست سیلو بودند، یعنی طرف خیابان دکتر حسابی، شدند محله1، ما سمت چپ‌ها، شدیم محله2. این محله یک و دو تا زمانی که سیلو را خراب کردند برقرار بود. بعد از آنکه خیابان باز شد، گفتند یک محله و خیابان به نام جانباز و ایثارگران داریم و نمی‌شود دوجا هم اسم باشند، نهایت این‌که اسمش را گذاشتند خیابان آیت‌ا... مشکینی.

با آباد شدن خیابان مشکینی پایِ سودجوها و دلال‌ها و بساز و بفروش‌ها هم به این محله ‌باز شد و همان کاری را با اینجا کردند که قبلا با نهضت و یوسفیه کرده بودند. سودجوها بابِ ساخت‌وساز غیرمجاز و هوایی‌سازی و خرید و فروش قولنامه‌ای را در این محله باز کردند و در کمتر 3-2سال شهرک جانبازان پُر شد از انواع و اقسام تخلفات ساختمانی و ساختمان‌هایی که شبانه و غیرمجاز بالا می‌رفتند و می‌روند. این کار این‌قدر ادامه پیدا کرد تا امروز خیابان مشکینی در کنار یوسفیه و نهضت و امام هادی(ع) به عنوان یکی از کلونی‌های اصلی ساخت‌وساز غیرمجاز شناخته می‌شود.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44